0
  • No products in the cart.
 

احساساتی که با زبان بدن بیان می شوند

زبان بدن

احساساتی که با زبان بدن بیان می شوند

زبان بدن

مجله توسعه دهندگان فهرستی از زبان بدن احساسات را برای شما همراهان عزیز گرداوری کرده است ، چنان‌چه می‌خواهید موارد بیش‌تری از این فهرست زبان بدن احساسات به دست بیاورید حرکات و رفتارهای آدم‌های مختلف را زیر نظر بگیرید (البته نه به شکلی که گستاخانه و بی ادبی به نظر برسد)، و هر آن‌چه را هنگام بیان احساسات مختلف از جانب آنان به نظرتان می‌رسد، یادداشت کنید. گنجینه‌ی زبان بدن احساسات تان در زمان کوتاهی به سرعت دو برابر می‌شود. در ضمن، از این موارد برای خوانش زبان بدن در زندگی روزمره و واقعی استفاده نکنید؛ زیرا با شکست مواجه می‌شوید.

موارد موجود در این فهرست زبان بدن دقیقا بر گرفته از رمان‌ها و داستان‌ها هستند.

۱. مرعوب

الف. شل شده
ب. دهان باز و فک افتاده، ابروهای بالا رفته، و خیره
پ. ساکن و بدون حرکت (یخ زده)، با زبان بدن شل و سست (تحت تاثیر قرار گرفته و از خود بی‌ خود شده)
ت. یک قدم عقب می‌رود و دست‌اش را روی قلب‌اش می‌گذارد

۲: شاد و خشنود

الف. لبخندزنان سر را کمی به عقب می‌برد و می‌خندد
ب. با دست روی ران‌های‌اش می‌زند، پاهای‌اش را با زمین می‌کوبد، و دست می‌زند
پ. سرش را تکان می‌دهد

۳. عصبانی / تهاجمی

الف. حرکات سریع و ناگهانی، مثل تکان دادن دست‌های گره کرده؛ کوبیدن به میز با مشت، نوک انگشت، یا لبه‌ی دست
ب. قرمز شدن صورت، ایجاد لکه‌های قرمز رنگ روی صورت
پ. فشار و تنش در گردن – تارهای صوتی برآمده، رگ‌های بیرون زده – و چانه‌ی جلو آمده یا عقب رفته
ت. دست به کمر ایستاده، یا مشت‌های گره کرده
ث. نزدیک شدن بیش از اندازه‌ به فرد مقابل و اجبار وی به تغییر جا
ج. خود را پهن‌تر و عریض‌تر از حد معمول نشان می‌دهد (من بزرگ هستم! خیلی بزرگ!)، بازوهای‌اش را از هم باز می‌کند
چ. ابروها به سمت پایین، و چپ چپ نگاه می‌کند
ح. دندان‌های‌اش را نشان می‌دهد، آرواره‌های‌اش را سفت می‌کند، و غرش می‌کند

۴. رنجیده

الف. لب‌ها را به هم فشار می‌دهد و فقط یک خط از آن‌ها باقی می‌ماند
ب. چشم‌ها را باریک می‌کند و گاهی سرش را کمی کج می‌نماید (چرا هنوز این جا هستی و آزارم می‌دهی؟)
پ. چشم‌ها را می‌چرخاند، و غالبا با آهی عمیق و طولانی حاکی از درد همراه می‌کند

مضطرب

۵. مضطرب

الف. بی قراری می‌کند، مثلا چمن‌ها را می‌کَند و قطعه قطعه می‌کند، با حلقه یا انگشترش بازی می‌کند، یا مدادش را می‌جَود
ب. لب پایین‌اش را می‌گزد؛ بی دلیل آب دهان‌اش را قورت می‌دهد
پ. به سرعت تنفس می‌کند یا نفس‌اش را حبس می‌کند
ت. چشمان‌اش به سرعت حرکت می‌کنند
ث. کف دستان‌اش زرد، و عرق کرده، و سرد است
ج. خنده‌های غیر معمول و بلند و عصبی می‌کند
چ. شانه‌های‌اش را به سمت جلو داده، و قوز کرده است
ح. مدام قدم می‌زند

۶. مواظب و دقیق

الف. سر را به آرامی تکان می‌دهد و ابروها را در هم می‌کشد
ب. به سمت جلو، و به سمت گوینده خم می‌شود، و ناگهان خوب توجه می‌کند
پ. یادداشت بر می‌دارد
ت. از بالای شیشه‌ی عینک‌اش به گوینده نگاه می‌کند

۷: کلافه

الف. سرش را روی کف دستان‌اش می‌گذارد، از بین انگشتان به اطراف نگاه می‌کند، و شاید حتی ‌”‌به صورت تصادفی‌”‌، سرش از بین دست‌های‌اش بلغزد و به میز بر خورد کند
ب. پاهای‌اش را تکان می‌دهد، مداد را در دست‌اش می‌چرخاند، با شتاب چیزهایی روی کاغذ می‌نویسد، یا این‌که به طور کلی بی‌قراری می‌کند
پ. از پنجره به بیرون یا هر چیز جالب‌تری در دوردست نگاه می‌کند (به هر چیزی به غیر آن‌چه باعث خستگی‌اش شده است)

۸. با اعتماد به نفس

الف. شخص دارای اعتماد به نفس دست‌ها را به پشت، در هم گره کرده است
ب. سر بالا، سینه بر آمده، و تمام قد ایستاده است
پ. سریع و با انرژی قدم می‌زند، و حرکاتی محکم و دقیق دارد

۹. گیج شده

الف. سر را کج می‌کند و چشم‌ها را باریک
ب. اخم می‌کند و ابروهای‌اش در هم می‌پیچند
پ. شانه بالا می‌اندازد

۱۰: تحقیر / برتری

الف. چانه را بالا نگه می‌دارد (تا بتواند از بالای دماغ‌اش به شما نگاه کند!)
ب. لب‌ها را جمع می‌کند، پوزخند می‌زند، و کمی نیز اخم می‌کند
پ. شانه‌های‌اش را عقب می‌گیرد، گردن‌اش را دراز می‌کند، و سرش را بر می‌گرداند – هر کاری می‌کند تا نشان دهد طرف مقابل را به عنوان تهدید یا درخور توجه نمی‌بیند
ت. یقه‌ی لباس‌اش را مرتب می‌کند، یا انگشت شست‌اش را به جلیقه‌اش می‌گیرد (لباس‌های‌ام را نگاه کن. از لباس‌های تو بسیار زیباتر هستند.)
ث. به صورت تحقیرآمیز دست تکان می‌دهد

۱۱. بدبین / طعنه‌زن / کج‌خلق و تلخ

الف. لب‌هایش را غنچه می‌کند و لبخند نصف و نیمه‌ای می‌زند
ب. پوزخند می‌زند، و گاهی اوقات سرش را تکان می‌دهد یا از دیگر نشانه‌های زبان بدن تدافعی استفاده می‌کند
پ. لب‌های‌اش را به هم می فشارد و کمی اخم می‌کند
ت. مردمک چشم‌های‌اش را بالا می‌برد

۱۲. تدافعی

الف. دست به سینه می‌ایستد، پا روی پا می‌اندازد
ب. بازوی‌اش را باز می‌کند و کف دست‌اش را مقابل‌تان می‌گیرد (بایست!)
پ. هر چه را دم دست‌اش باشد، جلوی بدن‌اش قرار می‌دهد (شمشیر، سپر، کتاب، کیف کولی، و …)

۱۳. منزجر

الف. به بینی‌اش چین می‌اندازد
ب. لب‌های‌اش را بر می‌گرداند و / یا لحظه‌ای نوک زبان‌اش را نشان می‌دهد
پ. عقب می‌رود و شانه‌اش را بین خود و طرف مقابل حائل می‌کند
ت. بینی‌اش را می‌پوشاند، جلوی دهان‌اش را می‌گیرد، و لحظه‌ای طرف مقابل را شدیدا چپ چپ نگاه می‌کند. (می‌خواهد بگوید این اتفاق تمام حواس‌اش را تحت تاثیر قرار داده است.)

۱۴: ناخشنود

الف. لبخندی مصنوعی تمام صورت‌اش را فرا می‌گیرد (گند زدی؛ ولی نمی‌توانم این موضوع را به روی‌ات بیاورم! بنابراین یک لبخند مصنوعی می‌زنم! خوشحال باش.)
ب. لب و لوچه‌اش را جمع می‌کند و اخم می‌کند (اگر چیزی را که می‌خواهم به من ندهی، گریه می‌کنم – شک نکن، این کار را خواهم کرد!)
پ. دست به سینه می‌ایستد و از زبان بدن تدافعی / انزجار استفاده می‌کند (اجازه نخواهم داد چنین ایده‌ی مزخرفی من را تحت تاثیر قرار دهد!)

۱۵. پریشان

الف. چشمان باز و بی روح، نفس زدن‌های سریع
ب. به دیوار ضربه می‌زند، یا گوشه‌ای پناه می‌گیرد
پ. دستان‌اش را به نشانه‌ی پناه گرفتن روی سرش می‌گذارد
ت. خود را مدام تکان می‌دهد
ث. دستان‌اش را به هم می‌فشرد
ج. دستان‌اش را روی موهای‌اش می‌کشد

۱۶. مشتاق / خشنود

الف. کمی به جلو تمایل دارد، سرش را تکان می‌دهد، با ابروهای بالا انداخته و چشمان کاملا باز با طرف مقابل تماس چشمی قوی برقرار می‌کند
ب. دست‌اش را روی قلب‌اش می‌گذارد، یا کف دستان‌اش را بالا می‌گیرد و نشان می‌دهد، یا به هر شکل دیگر آن را قابل مشاهده می‌کند
پ. با هر دو دست‌اش به طرف مقابل دست می‌دهد (واقعا می‌خواهم مطمئن شوم که درک‌ام می‌کنی!)

خجاتی

۱۷. خجالت‌زده

الف. رنگ رخ‌اش قرمز می‌شود
ب. لکنت پیدا می‌کند
پ. صورت‌اش را با دستان‌اش می‌پوشاند یا سرش را پایین می‌آورد (خیلی خجالت می‌کشم، نمی‌توانم در چشم‌های‌تان نگاه کنم!)
ت. به سختی با طرف مقابل تماس چشمی برقرار می‌کند، مدام به پایین نگاه می‌کند و نگاه‌اش را می‌دزدد

۱۸. هیجان‌زده / منتظر

الف. دستان‌اش را به هم می‌مالد (دیگر نمی‌توانم برای رسیدن به آن منتظر بمانم!)
ب. لب‌های‌اش را لیس می‌زند (آن‌قدر نزدیک است که می‌توانم طعم‌اش را بچشم!)
پ. با هیجان و انرژی به طرف مقابل دست می‌دهد (دیگر نمی‌توانستم منتظر بمانم!)
ت. بالا و پایین می‌پرد (ببین من دقیقا این‌جا ایستاده‌ام! از شادی و لذت نمی‌توانم سر جای‌ام بایستم!)
ث. به پهنای صورت و با آرامش لبخند می‌زند

۱۹. مجذوب و هوس‌آلوده

الف. چشمان‌اش بازی می‌کنند، مثلا چشمک می‌زند، از لای مژه‌هایش طرف مقابل را نگاه می‌کند، و سرش را بر می‌گرداند و به شخص مورد نظر نگاه‌های سریع و جذابی می‌افکند
ب. خود را مرتب و زیبا می‌کند، مثلا موهای‌اش را در هوا رها می‌کند یا لباس‌اش را مرتب می‌کند یا صاف می‌ایستد و غیره
پ. جسورانه و با پاهای باز می‌ایستد و شست‌اش را به کمربند یا گوشه‌ای از جیب‌اش می‌گیرد

۲۰: ناامید

الف. سرش را تکان می‌دهد (کاملا در اشتباهی!)
ب. گیجگاه‌اش را ماساژ می‌دهد (سرم درد می‌کند!)
پ. دستان‌اش را به پشت می‌برد و مچ یکی از دستان‌اش را با دست دیگرش می‌گیرد (هیچ چیزی در اختیار ندارم.)
ت. دستان‌اش را روی موهای‌اش می‌کشد (این ناامیدی موها‌ی‌ام را نیز نامرتب کرده است. می‌توانم آن را احساس کنم.)
ث. به چیزی در اطراف‌اش (مانند دسته‌ی صندلی) دست می‌برد و با انگشتان‌اش آن را سفت می‌گیرد (می‌خواهد خود را حفظ کند)

۲۱. شاد

الف. لبخند می‌زند و می‌خندد
ب. بینی و چشم‌های‌اش چین می‌خورند
پ. بازوهای‌اش آزادانه در هوا چرخ می‌خورند، می‌رقصد و بالا پایین می‌پرد

۲۲. بی تاب و ناشکیبا

الف. سرش را دائما و با سرعت تکان می‌دهد (زود باش! شروع کن!)
ب. مدام نوک انگشتان پا یا دست‌اش را به چیزهای اطراف می‌زند و صدایی مانند صدای تیک تاک ساعت در می‌آورد. (گوش کن! این‌ها ثانیه‌هایی هستند که از دست می‌روند. آن‌ها هم منتظر تو هستند.)
پ. آه می‌کشد، ساعت یا سایه‌ها را چک می‌کند (زمان. چه‌قدر کند می‌گذرد!)

۲۳: حسود

الف. لب‌های‌اش را به داخل جمع می‌کند، یا ترش رویی می‌کند
ب. چشمان‌اش را تنگ می‌کند و به شخص مقابل می‌دوزد، تا جایی که وی مجبور می‌شود نگاه‌اش را بدزدد
پ. دست به سینه می‌ایستد و از زبان بدن ناامید، عصبانی، مالکیت طلب، یا کج‌خلق و تلخ استفاده می‌کند

۲۴. دروغگو

الف. بینی، گوش، گردن، و بخش‌های مختلف صورت‌اش را می‌خاراند
ب. تغییرات ناگهانی در رفتار و وضعیت‌اش مشاهده می‌شود، از جمله دائما تماس چشمی‌اش را قطع و وصل می‌کند، مدام پلک‌های طولانی می‌زد و شانه‌های‌اش را بالا می‌اندازد
پ. خنده‌ها و لبخندهای نا به هنگام دارد (می‌خواهد وانمود کند این لبخندها کاملا معمولی هستند)
ت. زبان بدن افراد مضطرب را به همراه دارد
ث. هم‌زمان با گفتن “‌بله‌” سرش را تکان می‌دهد (خودش هم نمی‌تواند دروغ‌هایش را باور کند)
ج. لب‌های‌اش را لیس می‌زند، دهان‌اش را می‌پوشاند، دهان‌اش را لمس می‌کند، و غیره

۲۵. غرق در فکر و رویا

الف. کف دستان‌اش را روی پیشانی می‌گذارد، و انگشتان‌اش را باز می‌کند (این فکر سرم را به درد آورده است)
ب. با یک دست چشمان‌اش را می‌پوشاند (اگر من نتوانم دنیا را ببینم، پس حتما آن هم نمی‌تواند من را ببیند …)
پ. چشمان‌اش را باز می‌کند و به فضا خیره می‌شود، با دستان‌اش میز مقابل‌اش را سفت می‌چسبد

۲۶. بازیگوش / دوستانه

الف. چشمک می‌زند
ب. ابروهای‌اش را به این طرف و آن طرف حرکت می‌دهد
پ. با ملایمت به شخص مقابل ضربه‌های آرامی می‌زند یا وی را به آرامی هل می‌دهد

۲۷. در حال لذت بردن از چیزی

الف. سرش را به یک سمت کج می‌کند، لب‌های‌اش کمی از هم باز هستند، چشم‌های‌اش بسیار باز یا کاملا بسته هستند
ب. حرکاتی آرام و ملایم می‌کند و بدن‌اش را می‌کشد (مثلا به گردن یا کمرش قوس می‌دهد)
پ. چهره‌اش کمی گلگون است، و تنفس و ضربان قلب تندی دارد

۲۸: مالکیت طلب

الف. هم‌زمان با دست دادن به شخص مقابل، بازوهای‌ وی را نیز می‌گیرد
ب. دست‌های‌اش را روی شانه‌ها، گردن، کمر، پشت، یا حتی روی دیوار کنار شخص مقابل قرار می‌دهد
پ. در حریم فردیِ شخص مقابل می‌ایستد، و کاملا صورت در صورت وی قرار می‌گیرد
ت. انجام هر گونه رفتاری که صمیمیت یک طرفه را نشان دهد، مانند لمس کردن گونه‌های شخص مقابل
ث. هر شخصی را که بیش از حد به وی نزدیک می‌شود، مجبور به عقب نشینی می‌کند

۲۹. مغرور / مسلط

الف. سر بالا، سینه جلو، شانه‌ها عقب
ب. با شخص مقابل چنان با زور و دردآور دست می‌دهد که نه فقط استخوان‌های شخص مقابل را  به درد می‌آورد، بلکه هم‌چنین دست خود را بالاتر قرار می‌دهد
پ. به گونه‌ای می‌نشیند که کاملا به عقب تکیه دهد، دست‌ها پشت سر، و پاهای‌اش بالا قرار بگیرند
ت. تماس چشمی قوی، بدون پلک زدن، و متمرکز بر قرار می‌کند

۳۰. بی‌میل / مقاوم

الف. دست به سینه، و گاهی مشت کرده (هیچ وقت اتفاق نمی‌افتد!)
ب. پاهای‌اش را روی زمین می‌کشد (من دلم نمی‌خواهد!)
پ. بینی‌اش را با دست می‌گیرد (می‌خواهی من را به چه کاری مجبور کنی؟)
ت. دست‌های‌اش را روی گوش‌های‌اش می‌گذارد (من دیگر هیچ چیز نمی‌شنوم!)

۳۱. غمگین / ناراحت

الف. تمام بدن‌اش آویزان و وارفته است (و هر چیزی که در دست‌اش گرفته است)، شانه‌ها خمیده، و بازوهای‌اش دور بدن‌اش حلقه زده‌اند
ب. حرکات آهسته و مردد
پ. لب پایین بیرون زده و / یا لرزش دارد
ت. گریه می‌کند، ناله می‌کند، بدن‌اش تکان می‌خورد و می‌لرزد، چشمان‌اش مرطوب هستند

۳۲: مرموز

الف. لبخندی با لب‌های بسته و تو رفته (لب‌های‌ام به هم دوخته شده‌اند!)
ب. دست‌های‌اش را در جیب‌های‌اش پنهان می‌کند (در آن جیب کوچک و کثیف‌اش چه چیزی پنهان کرده است؟)
پ. نگاه‌اش را از طرف مقابل می‌دزدد

۳۳. وحشت‌زده

الف. شانه‌های قوز کرده، خود را از دیگران عقب می‌کشد (به من آسیب نرسانید!)
ب. چشم‌های گشاد و ابروهای بالا رفته (خطر را با هوشیاری دنبال می‌کند)
پ. می‌لرزد، تکان می‌خورد، احساس سرما می‌کند
ت. مانند پاندول ساعت از یک سو به سوی دیگر حرکت می‌کند، گاهی اوقات خودش را با دستان‌اش می‌گیرد (همه چیز درست می‌شود! نگران نباش، درست می‌شود!)

۳۴. شرمنده

الف. شانه‌های افتاده (به من نگاه نکنید!)
ب. از چشم در چشم شدن با طرف مقابل فرار می‌کند، نگاه‌اش را دائما می‌دزدد
پ. صورت‌اش را در دستان‌اش پنهان می‌کند یا سرش را پایین می‌آورد (الان نمی‌توانم با دیگران رو به رو شوم)

۳۵. بهت‌زده

الف. دست‌ها دهان‌اش را می‌پوشانند، یا دهان‌اش باز و آویزان است، و گاهی اوقات نفس نفس می‌زند (اگر حرفی برای گفتن داشتم، آن را بازگو می‌کردم)
ب. در جای‌اش خشک شده و با چشمان باز و ابروهای بالا رفته به نقطه‌ای خیره شده است
پ. با کف دست محکم روی پیشانی‌اش می‌زند (قطعا در حال حاضر مخ‌ام خوب کار نمی‌کند، یا شاید اصلا چنین چیزی ندیده‌ام)

۳۶: کمرو

الف. از بر قراری تماس چشمی اجتناب می‌کند، یا فقط لحظه‌ای تماس چشمی بر قرار می‌کند (بر قراری تماس چشمی یعنی این‌که دیگر مجبور هستی با شخص مقابل صحبت کنی)
ب. فاصله‌ی مطمئنی را با شخص مقابل حفظ می‌کند، و اگر شخص مقابل کمی نزدیک شود، وی به همان اندازه عقب می‌رود
پ. دست به سینه، سر پایین، و اتخاذ زبان بدن حالت تدافعی (اگر بتوانم خودم را کوچک‌تر کنم، طرف مقابل نمی‌تواند من را ببیند.)

۳۷. از خود راضی

الف. لبخندی ملایم با لب‌های بسته (گاهی اوقات از یک گوشه‌ی دهان) و گاهی اوقات یک ابروی بالا رفته (من چیزی می‌دانم که تو نمی‌دانی.)
ب. سر کمی بالا، لبخند ژکوند، و ابروها بالا رفته (من بهتر می‌دانم.)
پ. نوک انگشتان دو دست‌اش را روی هم قرار می‌دهد و از آن‌ها یک طاق درست می‌کند (من خیلی باهوش‌ام.)

۳۸. مشکوک / بدگمان / بی‌اعتقاد

الف. چشم‌های‌اش را تنگ می‌کند، و گاهی اوقات از گوشه‌ی چشم نگاه می‌کند یا ابروهای‌اش را بالا می‌اندازد (شاید اگر از گوشه‌ی چشم به وی نگاه کنم، بتوانم غافلگیرش کنم و مچ‌اش را بگیرم)
ب. چشم‌های‌اش را می‌مالد (نمی‌توانم آن‌چه را واقعا یا مجازا می‌بینم، باور کنم!)
پ. سرش را تکان می‌دهد (من … من باور نمی‌کنم!)
ت. لپ‌های‌اش را باد می‌کند (من نمی‌دانم … )

۳۹. خسته

الف. چشمان‌اش را می‌مالد، به فضا خیره می‌شود، ابروهای‌اش را بالا می‌اندازد (بالا بردن ابروها کمک می‌کنند تا چشم‌های‌ام باز بمانند.)
ب. خمیازه می‌کشد و / یا بدن‌اش را کش می‌دهد (خسته‌ام – می‌بینی؟ خسته! نمی‌توانم دیگر کار کنم.)
پ. چشم‌های‌اش تقریبا بسته‌اند و چرت می‌زند (نمی‌توانم… بیدار… بماااااااااا…)
ت. برای بیدار ماندن دندان‌های‌اش را به هم می‌ساید (نمی‌توانم – با خمیازه – اه! لعنتی!)

۴۰. پیروز

الف. دستان‌اش را در هم گره می‌کند، بالا سر می‌برد، و حتی ادا و شکلک در می‌آورد (وی شکست ‌ناپذیر است!)
ب. سرش را عقب می‌برد و فریاد می‌کشد (وی قوی و درنده است!)
پ. بازوهای‌اش را در هوا عقب و جلو می‌برد، و می‌پرد (هووورررراااا!)

 

No Comments

Post a Comment

Comment
Name
Email
Website