موفقیت در کار: ۱۱ نکته کلیدی که هنگام شروع کسب و کار باید بدانید
این مقاله یک معلم بی نظیر برای موفقیت در کار برای شما است که می توانید از راهنمایی ها و توصیه های کلید آن برای هر شغلی بهره ببرید. در ادامه با ما همراه باشید تا ۱۱ نکته کلیدی که هنگام شروع کسب و کار باید بدانید را بیاموزید.
داستان موفقیت در کار استفنی
اسم من استفنی سنت کلر است، و یک کارآفرین بدون بودجه هستم. هفت سال است که مشغول کسب و کار هستم. برای رسیدن به اینجا درگیر تحولات عظیم و حساس خودم (طلاق) و کشف مجدد هدف اصلیام شدم. به عبارت دیگر عزم خودم را جزم کردم، یک کسب و کار به راه انداختم، و کشف کردم که چگونه تلاشهایم را به سود تبدیل کنم.
اما چیزهای زیادی بود که باید یاد میگرفتم، و برخی از آنها در چه کسی پنیر من را جابهجا کرد پوشش داده نشدهبود.
هنگام ترک شغلام در یک سازمان روابط عمومی، به معنای واقعی کلمه چشمانام میدرخشید. بسیار خوشبین بودم، در نیویورک زندگی میکردم، و گروهی از دوستانام من را احاطه کردهبودند که آنها هم در حال راهاندازی کسب و کار بودند. احساس کردم اکنون بهترین زمان برای یک حرکت جسورانه به سوی کارآفرینی است. در آن زمان رسما رویاهایم را زندگی میکردم و برای خودم کار میکردم. یعنی خودم مسئول سرنوشت مالی و کاپیتان آیندهی روشنام بودم.
جنگ کسب و کار
خوشبختانه خوشبینی افراطیام در ابتدا مدتی من را بین رضایتمندی و ناامیدی شناور نگه داشت. بهتدریج اما بهطور سازمانیافته مجبور از بهشت خوشبینی به سوی میدان جنگ کسب و کار رانده شدم.
من در یادگیری بسیار سریع و مشتاق بودم، اما با وجودی که ساعتها وبینار را تماشا کردم، پنجشنبه شبهای بیشماری را به محتوای کپیشده را در سایت پیدا میکردم، و دربارهی HTML هرچیزی را که میتوانستم یاد میگرفتم، باز هم چیزهایی بود که نمیفهمیدم. من مجبور بودم برای بهدست آوردم “مدرک ارشد بقا در زندگی” که هر کارآفرین در طول “سفر” خود بهدست میآورد، بارها زمین بخورم. (بله، اینها جملاتی است که به تلخی ادا شدهاست.)
به هر حال، در طول فرآیند پذیرش، هنگامی که با وجود نقصهایتان خودتان را به آب و آتش میزنید که کاری بکنید، ضعفهایتان به دارایی تبدیل میشود.
در ادامه ۱۱ چیز آمدهاست که آرزو میکنم هنگام شروع کسب و کارم میدانستم. امیدوارم این نکات موفقیت در کار کمی در وقت شما صرفهجویی کند، و حداقل کمی از اندوه شما کم کند، چون تجربه معلم خوبی است.
۱. مدیریت کسب و کار مهمترین اولویت شما است
موفقیت در کار (و ثبات مالی) شما از مدیریت ماهرانهی کسب و کارتان میآید، و کپی کردن محتوا، بازسازی برند وب سایت مشتری، آموزش دادن یوگا، منتشر کردن پادکست، یا ساخت جواهرات کمکی به شما نمیکند. به بیان دیگر، شما ۱۵ درصد زمانتان را صرف کاری میکنید که عاشقاش هستید (کاری که در آن استعداد دارید، در مورد من مربیگری و نوشتن) و ۸۵ درصد را صرف بازاریابی، مدیریت، فروش، تدوین استراتژی، و پاسخ دادن به حجم انبوهی از ایمیلها میکنید. بقا در درجهی اول وابسته به این است که با چه سرعتی با این نقش از مالکیت کسب و کار کنار میآیید، و بعد به اینکه چیزهای زیبا خلق کنید.
من در این مورد موفق نبودم چون نمیخواستم هیچ ارتباطی با مدیریت یک کسب و کار داشتهباشم. من فقط میخواستم نویسنده و مربی زندگی باشم، کسی که تمام روز مینویسد و مربیگری میکند. من این را نفهمیدم.
موفقیت در کار ۲: برای دیدار با جفت روحیتان آماده هستید؟ او خود شما است
کارآفرینی رابطهای است که بیشترین تغییر را در زندگی فرد ایجاد میکند (مانند ازدواج یا نامزدی). شما بارها و بارها و بارها با ترسها، ناامنیها، بهانههای الکی، محدودیتها، توجیهها، صداقتهای بیارزش، و مدیریت ناکارآمد زمان رو به رو خواهیدشد. استانداردی که برای روز کاریتان تعیین کردهبودید در آن زمان به اندازهی کافی خوب بودهاست اما برای راه انداختن کسب و کار خودتان جواب نمیدهد.
یاد میگیردید در خلال همهی اینها خودتان را بپذیرید چون برای اینکه هر روز بلند شوید و پول درآورید باید این کار را بکنید. به هر حال، در طول فرآیند پذیرش، هنگامی که با وجود نقصهایتان خودتان را به آب و آتش میزنید که کاری بکنید، ضعفهایتان به دارایی تبدیل میشود. به آرامی اما حتما عاشق خودتان میشوید. نه اینکه به طور اغراقآمیز دچار “خودشیفتگی” شوید، بلکه به آرامی پس از اینکه هزاران لحظهی فراتر رفتن از کلیشههای همیشگیتان را مشاهده کردید، این عشق وجودتان را فرا میگیرد.
۳. مسیر موفقیت در کار شما به اندازهی دیگران طول میکشد، حتی اگر خاص و باهوش باشید
وقتی کسب و کارم را شروع کردم ” قاعدهی دو سال” را شنیدهبودم اما مطمئن بودم که من میتوانم در ۶ ماه انجاماش بدهم. با تمام وجود باور داشتم، و مطمئن بودم که با تعهد کاری (۱۵ ساعت کار در ۷ روز هفته)، به همراه استعداد، مهارتها و توانمندیهای شخصی، میتوانم مسیری سریعتر به سوی موفقیت بسازم. این یک ایمان قلبی بود، ایمانی که شایستهی دریافت امدادهای غیبی از آسمان بود.
موفقیت در کار ۴: بیپول شدن در این سفر کاملا عادی است
شما انتظارش را ندارید چون برای یک مسیر طولانی آماده شدهاید. وام گرفتهاید، یا سرمایهگذار پیدا کردهاید، یا خانهتان را فروختهاید، یا به اندازهی یک سال پسانداز دارید و مطابق آن برنامهریزی کردهاید.
اما ناگهان در میان ابرهای سفید و آسمان آبی، هواپیمای دوموتورهی کوچک کارآفرینیتان دچار نقص فنی میشود، ناگهان آمپر سوخت صفر را نشان میدهد، و شما فقط یک انتخاب دارید: هواپیمایتان را روی باند یک فرودگاه جنگلی و متروکه به نام ماندهی حساب بانکی بانکی: ۱۴ دلار فرود بیاورید. این جایی است که حتی فکرش را هم نمیکردید مجبور به فرود اضطرار شوید.
خبر خوب این است که این یکی از آیینهای این مسیر است که شما را به بهشت کسب و کار پرتاب میکند، آیینی که در آن وقتی از چالهی بیپولی بیرون بیایید متوقف نشدنی هستید. شما در بدترین زندان بودید، با بزرگترین ترستان مواجه شدید، و استوار ماندید. جا نزدید. روز بعد بیدار شدید و فرستهی بعدیتان را نوشتید، پیشنهاد بعدیتان را درست کردید، و ایمیلها را با حساب بانکی صفر جواب دادید.
هیچچیز زیباتر از این نیست که بیپول شوید و بفهمید که دارید کارتان را ادامه میدهید چون مصمم هستید وقتی هیچ نشانهای از امنیت نیست از بدترین ترسهایتان عبور کنید. شما واقعا و حقیقتا عاشق کاری هستید که انجام میدهید، و اگر مجبور باشید آن را به رایگان انجام خواهیدداد.
موفقیت در کار ۵: یک جریان درآمد ترکیبی بسازید
اگر شغل دوم به شما آرامش ذهنی میدهد، یک شغل دوم پیدا کنید. لطفا احساس نکنید در حال شکست خوردن در کسب و کارتان هستید، از اشتباه من درس بگیرید. من در برابر “تقسیم تمرکزم” یا هر اقدامی که تصور میکردم تعهدم را به موفقیت در نویسندگی و مربیگری تحتالشعاع قرار میدهد، به شدت مقاومت میکردم. میبینید در چه تلهی جهنمیای بودم؟ من واقعا فکر میکردم با داشتن یک برنامهی دوم، به کائنات این پیام را میدهم که برای موفقیت در کار ۱۰۰ درصد جدی نیستم. من اجازه دادم استرس مالی سلامت عقلیام را از من بگیرد و با این کار مشکل بدتری درست کردم.
اگر داشتن یک درآمد ثابت از یک شغل نیمهوقت به آرامش ذهنیتان کمک میکند این کار را بکنید.
من در نهایت توانستم این واقعیت را درک کنم که چهقدر سادهلوحانه نمیدانستم پول، آرامش، بقا، و مدیریت زمان چگونه در کنار هم جواب میدهد، و یک شغل دوم پیدا کردم. با این کار مسیرم به سوی آزادی و خودکفایی را خارقالعاده کردم. و از آنجا که دیگر فکرم درگیر پول نبود، در مغزم بخش خلاقتری را برای پرداختن به کسب و کارم آزاد کردم.
۶. کتاب کار را انجام بده! از استیون پرسفیلد بخوانید
بزرگترین چالشی که در مدیریت یک کسب و کار با آن مواجه میشوید مقاومت خودتان است. قبل از اینکه دربارهی بازاریابی، رسانههای اجتماعی، پول یا مدیریت زمان مطالعه کنید، این کتاب را بخوانید. در این کتاب مطالب ارزشمندی مانند این را میخوانید:
به یاد داشتهباشید که دشمن شما نداشتن آمادگی نیست؛ دشواری پروژه یا وضعیت بازار یا خالی بودن حساب بانکیتان نیست. دشمن ما مقاومت است. دشمن ما مغزی است که مدام حرف میزند، مغزی که اگر کمتر از یک ثانیه به آن فرصت بدهیم شروع میکند به بهانهتراشی، توجیه کردن خود و آوردن میلیونها دلیل برای اینکه نمیتواند/ نباید/ نمیشود کاری را انجام دهیم که میدانیم باید انجام دهیم.
موفقیت در کار ۷: زمان کمتری را صرف پژوهش و زمان بیشتری را صرف انجام دادن کار بکنید
تحقیق، مطالعه، و خواندن وبلاگ آدمهای دیگر نوعی مقاومت است. برای رسیدن به شفافیت باید اقدام کنید. شفافیت با یادگیری بیشتر بهدست نمیآید، باید به ندای درونتان گوش کنید و دست به کار شوید، حتی اگر دقیقا نمیدانید که چه میکنید.
چیزهایی را که حواستان را پرت میکند دور کنید (موبایل، رسانههای اجتماعی و نوتیفیکیشن ایمیلها را خاموش کنید) و دست به اقداماتی بزنید که احساس میکنید ملموس و قابل سنجش است. یک تایمر ۲۵ دقیقهای تنظیم کنید و برای انجام دادن کاری به شهر بروید. به این طرف و آن طرف نگاه نکنید. به حمام نروید. به دنبال تنقلات در یخچال سرک نکشید. کاری را به انجام برسانید، حتی اگر احساس کردید دارید کاری بیهوده و بیثمر انجام میدهید. ۴ بار در روز کار بیهوده و بیثمر بکنید تا در درآمد خالصتان تفاوت ایجاد کنید.
۸. فقط به پروژههای مشترکی بله بگویید که از آنها مطمئن هستید
هر پروژهی مشترک را با دقت بررسی کنید و کسی را که میخواهید با او همکاری کنید دقیقا ارزیابی کنید (حتی اگر دوستتان است و در رسانههای اجتماعی آماری بالاتر از شما دارد). قبل از اینکه وارد پروژه شوید همهچیز را مکتوب کنید، و بار کار و مهلتها را بهطور شفاف تعیین کنید. به احتمال زیاد سودها را تقسیم خواهیدکرد، بنابراین دو عدد در ذهنتان داشتهباشید: رقمی که برای پرداخت هزینهی وقتتان باید بهدست بیاورید، و رقمی که دوست دارید بهدست بیاورید. نخستین مهلت مالی را زود تعیین کنید تا اگر پروژه سودآور نبود هر دوی شما آزاد باشید که آن را رها کنید. یک استراتژی انتقال در ذهن داشتهباشید تا اگر یکی از شما خواست پروژه را ادامه دهد، راهی برای محول کردن وظایف به صورت مطلوب وجود داشتهباشد.
بهطور خلاصه: دربارهی همهچیز تبادل صحبت کنید، حتی اگر با هم دوست هستید، حتی اگر عاشق هم هستید، حتی اگر به یکدیگر اعتماد دارید، حتی اگر در یک شرکت با هم کار کردهاید، چون گاهی پروژهها طبق برنامه پیش نمیرود و همه را کمی محافظهکار و بیش فعال میکند.
۹. شما باید وقت بگذارید تا یک بازاریاب باهوش شوید
میدانم که میخواهید تمام روزهایتان را صرف درست کردن واکس سبیل با رایحهی عبشهی بیابانی برای طرفداران مد و فشن کنید، یا لبهی ناز بالشها را برای فروشگاه اینترنتی صنایع دستی Etsy سوزندوزی کنید، یا برای نوجوانان رمان زامبی بنویسید، یا کارآفرینان را برای موفقیت فرازمینی راهنمایی کنید، ولی اگر برای بازاریابی وقت نگذارید پولی بهدست نخواهیدآورد.
این بزرگترین ضعف من در شروع کار بود. من فکر میکردم بازاریابی یعنی ایمیلهای مختصر با فلشهای بزرگ و کادرهای بزرگ برای ثبت نام در خبرنامه، و از پس آن بر نیامدم! نمیتوانستم! برای همین مثل کبک سرم را زیر برف افسانهها و داستانها کردم و با کلهشقی اصرار داشتم با نور چشمکزن و آسمانی که از تابلوی آرزوها و ۴ فرستهی وبلاگام ساطع میشود، مشتریان جذب کسب و کار در حال جوانهزدن من میشوند.
و بعد برای مدتهای مدید کنسرو و اسپاگتی خوردم.
میخواهید بدانید چه چیزی من را نجات داد؟ فهمیدم شخصیت بازاریابی من چیست. شخصیت بازاریابی به سه دستهی کلی تقسیم میشود:
۱. معلم معنوی، کسی که شیوهی بازاریابیاش جسورانه اظهار میکند “به من گوش کنید. جوابها پیش من است.”
۲. مشاور دانایی، کسی که انگار شیوهی بازاریابیاش میگوید “این چیزی است که فهمیدهام بهترین جواب را میدهد. بیایید با هم توفان فکری به راه بیندازیم، و من به شما کمک میکنم بفهمید چه چیزی برایتان جواب میدهد.”
۳. متصلکننده، کسی که آدمها را به آدمهای دیگر و منابع وصل میکند.
وقتی شخصیت بازاریابیتان را تشخیص دادید، فروش به مشتریانتان هزاران بار آسانتر میشود، چون در چارچوب ارتعاش طبیعیتان کار میکنید. بفهمید که دوست دارید چگونه بازاریابی کنید و به آن پایبند باشید. ضروری است وبسایتتان بهروز و جدید باشد، بنابراین یاد بگیرید چگونه با وردپرس و کدهای HTML کار کنید. اینگونه میتوانید به زیر و بم وبسایتتان کاملا مسلط شوید.
موفقیت در کار ۱۰: ایمیل بهترین دوست جدیدتان خواهدبود که از او خوشتان نمیآید
صندوق دریافتتان منفجر خواهدشد. شما به همه توجه میکنید اما نمیتوانید به همه کمک کنید. بخوانید: همه مشتری شما نسیتند. صندوق دریافت شما پر از ایمیل از سوی افرادی میشود که میخواهند تشکر کنند، آدمهایی که به دنبال کالای رایگان هستند، و کسانی که خدمات شما را میخواهند. کار شما این است که به سرعت تشخیص دهید هر کسی چه میخواهد و به بهترین نحو پاسخ دهید.
هرچه زودتر دریافت و ارسال ایمیل را با مشتریان احتمالی تمام کنید. اگر کسب و کار شما مشاورهای است و وقتتان را میفروشید، من پیشنهاد میکنم ۲ نامه آماده داشتهباشید که بتوانید برای هر موقعیت آن را تنظیم کنید: یکی برای مشتریان احتمالی و دیگری برای کسانی که احتمالا مشتری نیستند.
اگر برای بازاریابی وقت نگذارید پول در نمیآورید.
برای مشتریانتان: از وضعیت، درخواست یا مشکل استقبال کنید و آنها را به یک مکالمهی ۲۰ دقیقهای دعوت کنید. تاریخ، زمان و شماره تلفن را در نامه قرار دهید.
برای کسانی که مشتری نیستند: از وضعیت، درخواست یا مشکل استقبال کنید و منابع دیگر مانند، متخصصان، وبلاگها یا مقالاتی را معرفی کنید که برایشان مناسب خواهدبود.
من عاشق این هستم که شخصا با مراجعانام ارتباط برقرار کنم. در این حوزه از کسب و کار من کاملا فردی عمل میکنم. تلفن را برمیدارم و به صورت زنده با آنها صحبت میکنم. تمام تماسها را در یک روز یا بعد از جلسات مرتب با مراجعانام برنامهریزی میکنم. من فهمیدم این روش زمان زیادی را صرفهجویی میکند. من در یک تماس ۲۰ دقیقهای کارهای زیر را انجام میدهم:
– از گذشته و مسائل فعلیشان مطلع میشوم.
– برایشان نحوه ی عملکرد مشاوره و قیمتگذاری را توضیح میدهم.
– مطمئن میشوم آیا من برای آنها مشاور مناسبی هستم یا نه و آیا آنها برای مشاوره آماده هستند یا نه.
– سوالات بنیادی آنها را جواب میدهم.
– از طریق تلفن(تن و لحن صدا از پشت تلفن و…) به آنها پیشزمینهای شخصی میدهم که کار کردن با من چه حسی دارد.
– صورت حساب را آماده میکنم.
– نخستین جلسه را تعیین میکنم.
میدانید انجام دادن این کارها با ایمیل چهقدر طول میکشد؟ چیزی بین ۵ روز تا یک ماه. وقت خودتان را تلف نکنید.
۱۱. آخرین توصیهام به شما برای موفقیت در کار آش شله قلمکار است
۷ روز هفته به کسب و کارتان نپردازید. از روز اول برای مشکلات و حفرههای قانونی فکری بکنید. گاهی تمام چیزهایی را که دربارهی “راه درست” برای مدیریت و موفقیت در کار میدانید، فراموش کنید و کسب و کارتان را مانند استند لیموناد فروشی محله مدیریت کنید. قیمت محصولات و خدماتتان را بر اساس توانایی پرداخت خودتان تعیین نکنید، شما مشتری ایدهآل خودتان نیستید. اگر بتوانید از پس مسائل مبهم و پیچیدهی کسب و کارتان بر بیایید، مشکلاتتان در دیگر حوزههای زندگی رفع خواهدشد. با کارآفرینان دیگر ارتباط برقرار کنید و از طریق اسکایپ جلسات بارش مغزی برگزار کنید. هر روز وقت نهار در اطراف ساختمان قدم بزنید. و در آخر اگر میخواهید در کسب و کار باهوش باشید، از کارآفرینان موفق الگو بگیرید.