نکات ساده ای که در موفقیت تان تاثیر دارد
همه ما این اصل را میدانیم که باید از منفی ها دوری کنیم. در واقع در شوخی هایمان نیز مطالب منفی نباید بگوییم!اما این عادت برخی افراد است، میگویند «ما بدبخت بیچارهها چی»؛ امروز به نانوایی رفتم، به شاطر میگویم اوضاعتان در چه حالی است؟ میگوید حال ما هیچ وقت به خوبی حال شما نیست. میگویم چرا من بهترم؟ میگوید برای اینکه درآمدتان خیلی بیشتر است. گفتم با چه مقدار پول، مشکل شما حل میشود؟ گفت اگر پنج میلیون تومان پول داشتم، بدهکاری هایم را میدادم و راحت میشدم. در مواجه با چنین مشکلاتی، باید راهکاری برایش پیدا کنیم. در ادامه با مجله توسعه دهندگان همراه باشید.
حتی به شوخی هم مطالب مثبت بیان کنیم. «میتوانم، میشود، میخواهم و حتما نتیجه میگیرم.» ناخودآگاه؛ که به آن کودک درون میگویند، مثل بچهای است که شوخی و جدی حالیاش نیست، هر چه را بگویید قبول میکند؛ پس به شوخی هم ما مطالب مثبت بیان کنیم که کودک درون، مطالب خوب را بگیرد و برایش برنامهریزی کند؛ «ثروتمندم، قدرتمندم، توانمندم، بااستعدادم، خلاقم و…» و بیایم به داراییهایم فکر کنم، این تاثیر خوبی روی زندگیام میگذارد. در فیلم «راز» در جیب طرف، سنگ شکرگزاری هست، میگوید دستم که به این سنگ میخورد، به داراییهایم فکر میکنم، به سلامتیام، به استعدادم، به دوستان خوبم، به احساس خوبم و به هرچیز خوبی که دارم فکر میکنم و شکرگزار میشوم. موقعی که این کار را انجام میدهم، تاثیر خوبی روی روحیهام میگذارد و کودک درونم برنامهریزی میکند برای ثروت، برای توانمندی، برای دارایی و… من این سنگ را همیشه دارم، و چند سنگ شیک آوردهام برای دوستانم که بهشان بدهم و آنها هم این کار را انجام دهند. شخصی، سنگی را از من گرفت و یک عقیق به من داد، گفت این دستتان باشد که انرژی مثبت دارد. از موقعی که این عقیق را دارم، احساسم خیلی خوب است.
آیا در مسیر هدفت هستی؟
هر کاری که انجام میدهیم، باید ببینیم در جهت رسیدن به خواستهها و اهدافمان هست یا نه؟ مثل آن اهداف که گفتیم در جیبمان باشد یا جلوی دید باشد که مثل جیپیاس راهنماییمان کند؛ هر کاری هم که انجام میدهیم باید ببینیم چقدر ما را به اهدافمان نزدیک میکند. من سه ساعت مینشینم، با لپتاپم یا با موبایل و تبلتم به شبکههای مجازی سر میزنم و وقتم گرفته میشود، این کار چقدر من را به اهدافم نزدیک میکند؟ این سه ساعت را یک کتاب خوب بخوانم یا یک برنامهای اجرا کنم که من را به اهدافم نزدیک کند، بهتر است یا کارهایی که من را از اهدافم دور میکند و وقتم را هدر میدهد، انجام دهم؟
پس باید از هر نوع اندیشه منفی، کار منفی و کردار منفی دوری کنیم. موقعی که سه هفته ما بتوانیم این کار را انجام دهیم، تحول شگرفی در زندگی و روحیه و درونمان ایجاد میشود و باعث موفقیت میشود. اگر دیدیم چند روز انجام دادیم بعد نتوانستیم، باید دوباره از اول انجام دهیم تا بتوانیم این سه هفته را کامل اجرا کنیم.
ما چند وقت پیش یک دورهای در بلغارستان داشتیم، روانشناسی که سخنران بود میگفت در ایران درصد زیادی از مردم روانرنجورند. روانرنجور کسی است که ظاهر و باطناش یکی نیست، کسی که اغلب اوقات غمگین است، کسی که زود از کوره درمیرود، کسی که در منزل به یک صورت است و سر کار یک طور دیگر. روانرنجورها فقط آنهایی نیستند که در آسایشگاه روانی بستریاند. دو عامل مهم، باعث این افسردگی و روانرنجوری میشود: یکی کمتحرکی، دوم، تجمع افکار منفی. کسانی که ساکن یک جا مینشینند و توی فکر میروند، برای افسردگی، استعداد دارند. ما باید برای مقابله با این افسردگی، نظم داشته باشیم، تحرک داشته باشیم. استرس و اضطراب بیماری دیگری است که اکثر مردم به خصوص در شهرهای بزرگ و مناطق شلوغ دچار آن هستند. مردمی که در روستاها و طبیعت زندگی میکنند، کمتر اضطراب و افسردگی و استرس دارند.
کسانی که استرس دارند اصلا ریتم نفسشان به هم میخورد. استرس، قدرت مغز را تحلیل میبرد، کارایی کسانی که استرس دارند پایین میآید. برای از بینبردن استرس راهکارهای سادهای وجود دارد که ما میتوانیم آنها را به صورت عادت دربیاوریم: پیادهروی و ورزش، گوشدادن به موسیقیهای شاد که تاثیر خوبی روی روحیه میگذارد، رفتن به طبیعت؛ طبیعت، انرژی منفی را میگیرد و انرژی مثبت جایگزین آن میکند. به همین دلیل است که میبینید بزرگان، در طبیعت و جای ساکت زندگی میکنند. برای از بینبردن استرس، یک نفر، محرم اسرار داشته باشیم که بتوانیم مشکلات و مسائلمان را با او مطرح کنیم و او ما را راهنمایی کند. در هوای آزاد تنفس عمیق کنیم تا اکسیژن بیشتری به مغز برسانیم. همه اینها کمک میکند که از میزان این استرس و اضطراب کم شود و ناراحتیهای روحی و روانی از بین برود. اگر شرایط فراهم است شنا کنیم، شنا خیلی خوب است. کسانی که اضطراب دارند، کاری کنند که ریتم نفسهایشان به هم بریزد؛ چند دقیقه پیادهروی شدید داشته باشند، یا آب به بدنشان بپاشند، خیلی خوب است.
چگونه فکر خود را به موفقیت برسانیم؟
فکر> ایده(نظر)> امتحان> انجام دادن> دوباره انجام دادن> دوباره…> موفقیت
حواستان به آدمهای اطرافتان باشد
تا به حال چندین مورد پیش آمده است از خانوادههایی که در شرف جدایی بودهاند، ولی من و همسرم توانستهایم تاثیر بگذاریم و الان زندگی خوبی دارند و صمیمیتشان زیاد است؛ ولی اگر نمیتوانیم تاثیر بگذاریم، فاصله بگیریم؛ اگر نه میتوانیم تاثیر بگذاریم و نه میتوانیم فاصله بگیریم، در چنین مواقعی باید از این گوش بیاید و از آن گوش برود. اصلا نباید توجهی کنیم و اهمیت دهیم، آنها روی ما تاثیر میگذارند. به همین خاطر است که میگوییم در تماشای تلویزیون باید آگاهانه برنامهها را انتخاب و نگاه کنید. یا کتابی که میخوانید، یا دوستانی که انتخاب میکنید. بچهمان را در یک مدرسه خوب اسمنویسی کنیم، چون محیط و افراد تاثیرگذارند. ما یک دوستی داریم، ایشان در جنگل زندگی میکرد. در یکی از روستاهای دورافتاده مرز عراق زندگی میکردند، شرایطی پیش آمد و الان مقیم سوئیس هستند؛ اینها اصلا ماشین ندیده بودند، نمیدانستند نظم چیست، نمیدانستند مقررات چیست؛ یک روز که در یکی از شهرهای کوچک سوئیس، مهمانشان بودیم، صبح که دخترش مدرسه میرفت، او از پنجره خطاب به دخترش میگفت «پریا بروید از روی خط زرد رد شوید» با این که ماشینی هم رد نمیشد؛ اینها چون در سوئیس زندگی میکنند به نظم عادت کردهاند. فضا، افراد و محیط تاثیرگذارند. سعی کنیم تاثیر مثبت بگذاریم و اگر تاثیر مثبت هم نمیگذاریم، حداقل دیگران تاثیر منفی روی ما نگذارند.
محیط و افرادی که با آنها در ارتباط هستیم خیلی تاثیرگذار است. جک کنفیلد میگفت من به آنتونی رابینز گفتم چرا شما ۵۰ میلیون دلار در سال درآمد دارید، و من یک میلیون دلار؟ هردو هم کارمان یکی است؛ سخنران انگیزشی هستیم. آنتونی رابینز از من پرسید شما با چه کسانی میگردید؟ گفتم فلانی و فلانی. پرسید اینها درآمدشان چقدر است؟ گفتم به طور متوسط دو میلیون دلار. گفت من با فلانی و فلانی و فلانی ارتباط دارم که در سال ۱۰۰ میلیون دلار درآمد دارند. اگر میخواهید ثروتمند باشید با افراد ثروتمند، اگر میخواهید به موفقیت برسید با افراد موفق و اگر میخواهید زرنگ باشید با شاگرد زرنگها در ارتباط باشید. خیلی مهم است که ما با چه کسانی در ارتباط هستیم. در جامعه همهاش از مشکلات و نبودها و کمبودها و مشغولیتها صحبت میکنند؛
در این حال همان موضوع قبلی را در نظر بگیرید. اگر ما توانایی تاثیر گذاری را داریم، پس بهتر است تاثیر بگذاریم و اما اگر نمیتوانیم، فاصله بگیریم. ارتباط مان را با افراد منفی قطع کنیم. اما نمی توان با همه قطع رابطه کرد! مثلا فرض کنید راننده تاکسی یا فروشنده سوپر مارکت یا از اعضای فامیل و خانواده مان، منفی باشند، این واقعیت است که ما نمیتوانیم از همه فاصله بگیریم؛ اما اگر بتوانیم انرژی خوب بدهیم و انرژی خوب بگیریم بسیار عالی است.