آشنایی با چگونگی حمایت از خلاقیت
خلاقيت عبارت است از به كارگيري كامل توانايي هاي ذهني براي ايجاد يك فكر يا راه حل يا مفهوم نو نسبت به خود شخص خلاق، یعنی توانایی تولید ایدهها و راهحلهای متعدد، جدید و مناسب برای حل مسائل و مشکلات.
برای اطمینان از موفقیت هنرمندان بزرگ آینده، نباید نیاز به سرمایهگذاری وقت و پول را دست کم بگیریم. با این نوشتار که توسط تیم تدسا فراهم گردیده همراه باشید تا با خلاقیت بیشتر آشنا شوید و بدانید چگونه باید از خلاقیتتان حمایت کنید.
خیال آیندهای خلاقانه را در سر دارید؟ میتوانید آن را در کمپین ملی ۶۴ میلیون هنرمند جستوجو کنید که قصد دارد قفل خلاقیت هر فرد را در انگلستان باز کند، . این کمپین در ژانویه هر روز چالشهای خلاقانهی مطرح میکرد که نهایتا ۲۰ دقیقه طول میکشید و هدف از طراحی آنها این بود که”با زندگی روزمرهی آدمها مرتبط باشد و در زندگیشان به کار بیاید، آنها را نسبت به اطرافشان آگاهتر کند، و مکانها و آدمهای جدید را به آنها معرفی کند”.
چنین کوششهایی که برای بالا بردن سطح مشارکت روزمرهی آدمها در فرهنگ و هنرهای مختلف طراحی شدهاند، مورد تشویق و تحسین واقع شدهاند، بهویژه وقتی یافتههای پروژهی پژوهشی درک مشارکت روزمرهی آدمها در فرهنگ و هنر را در نظر داشتهباشید: عدم نزدیکی و آشنایی با هنرها موانع مهمی را ایجاد میکند، در حالیکه شبکههای هنرهای غیرحرفهای و کلاسهای عصر این موانع را کاهش میدهد.
انگیزهی ابتکارهایی مانند کمپین ۶۴ میلیون هنرمند قابل تحسین هستند. این فعالیتها قصد دارند ظرفیت خلاقیت هر فرد را کشف کنند، و اظهار میکنند هنر “فقط کاری نیست که هنرمندان انجام میدهند، بلکه کاری است که همه انجام میدهند”. آنها همچنین اهمیت و ارزش هنرمندان حرفهای را در مجموعهی اکولوژی فرهنگ عمیقا باور دارند.
من در تجربهای که از تدریس در حوزهی تحصیلات هنری بزرگسالان دارم دیدم چگونه کسانی که در کلاسهای بعد از ظهر شرکت میکردند قبل از اینکه به کارگاه چاپ دستی من گرایش پیدا کنند، از تزیین کیک به سفالگری میرفتند. اما در عین حال، در همین رفتوآمدهای ویژهی هنر بود که آنها برای نخستین بار دیدند جیمز هاگونین چگونه در حالیکه برای چاپ نسخههای مینیمالی علامت تجاری خودش وقت میگذاشت، آموزش هنرهای زیبا را اجرایی کرد و گسترش داد، .
خلاقیت مجموعهای از ویژگیهای فکری، هیجانی، انگیزشی، و اخلاقی است. پژوهش نشان دادهاست خصیصههای مشترک آدمها در همهی زمینههای خلاقانه شامل این موارد است: پذیرندگی زندگی دورنی فرد؛ ترجیح پیچیدگی و ابهام؛ توانایی عجیب در تحمل اختلال و آشفتگی زیاد؛ قابلیت نظم گرفتن از هرج و مرج؛ استقلال؛ عدم پایبندی به آداب و رسوم؛ و تمایل به ریسک پذیری.
امروزه حمایت از خلاقیت به همان اندازه که به معنی نحوهی پرورش جرقههای ایده و فراهم کردن امکانات برای توسعهی آنها در زمانی است که بین تیمهای آدمها(در سازمانها یا شبکههای تخصصی) رد و بدل میشود، به معنی پرورش افراد هنرمند هم هست، چون این افراد همیشه با سختکوشی کار میکنند، گاهی بینشهای دور و درازی به ذهنشان میرسد که دنیای هنر آن را میشناسد.
یک انسانشناس اجتماعی به نام برایان موئران مشاهده کردهاست خلاقیت یک جهش رو به جلوی بزرگ نیست، و یک سری گامهای کوچک شبیه “گامهای پنجهکبوتری رقاصههای ژاپنی” است. یک روزنامهنگار به نام متیو سید در مقالهای دربارهی اینکه شکست چگونه به خلاقیت کمک میکند، اینطور نوشتهاست: “مشکل دنیای امروز این است فقط محصول نهایی را میبینیم: فیلم فوقالعاده، جاروی برقی فوق کارآمد، نظریهی رایج. چیزی که نمیبینیم داستان عمیقتر چگونگی پیدایش این نوآوریها است.”
هرچند خوب است انتظار داشتهباشیم خلاقیت بهطور گستردهتر تفسیر شود و انواع فرآیندهای آن را(از کارهای روزمره تا ترکیبهایی که منجر به برتریهای حرفهای میشود) در نظر بگیریم، اما نباید نیاز به سرمایهگذاری وقت و پولی را که تضمینکنندهی موفقیت هنرمندان آینده است دست کم بگیریم.
شرکت زیلوس واقع در لندن اخیرا گفتوگویی را آغاز کردهاست که تمرکز آن روی صندوق رو به پایان تامین بودجهی همگانی برای افرادی است که میخواهند فعالیتهای خلاقانهشان را پیگیری کنند. من نیز در آن شرکت داشتم. سرمایهگذاران تجاری اصلی توضیح دادند پول و تخصصشان میتواند در ارتقای کارآفرینی در کسبوکارهای خلاقانهی آیندهدار نقش مهمی ایفا کند. سارا ترتل، رییس برنامههای وامدهی به کسبوکارها در شرکت کرییتیو یونایتد(شرکتی برای کسبوکارها و فرهنگسازیهای خلاقانه تامین بودجه میکند، م.)، نشان میدهد چگونه وام دادن و مشاورههای کسبوکاری در درازمدت به بقای سازمانهای هنری کوچکتر کمک میکند.
متاسفانه، از آنجا که هنرمندان قلب، روح، و هر ذره پولشان را در راه پیگیری یک عمل میگذارند، و پیچیدگیهایی در آن وجود دارد، شفاف نیست که برای بهبود شرایط خلاقانه برای کسانی که یکی دیگر از سخنگوهای زیلوس به نام رچارد دِدومنسای آنها را “هنرمندان غرق در هنر” میخواند، آموزش چه فایدهای ممکن است داشتهباشد.
شاید این اشتباه هنرمندان باشد. آیا هنرمندان به خاطر اینکه اعمالشان را با اکولوژی فرهنگی امروز سازگار نکردهاند در دستور کار فرهنگ و هنر در حاشیه قرار گرفتهاند؟ با این حال پژوهش جدید آراساِی(انجمن سلطنتی تشویق هنر، تولید، و تجارت) من را دلگرم کرد. این پژوهش نشان میدهد چگونه خوداشتغالی به آدمها اجازه میدهد به عنوان افرادی خلاق شکوفا شوند. این من را به این فکر فرو میبرد که آیا مشکل در زیرساختهای هنری است یا خیر، زیرساختهایی که – با بیان مجدد جملهای از یافتههای تحقیقات به روشی دیگر – به دوام موسسات کمک میکنند نه اینکه زیستن زندگیِ هنرمندان خود اشتغال را ممکن سازند.