0
  • No products in the cart.
 

۳ دروغی که کارآفرینان به خودشان می گویند

دروغ های کارآفرینان به خودشان

۳ دروغی که کارآفرینان به خودشان می گویند

دروغ های کارآفرینان به خودشان

در این نوشتار که در سایت تدسا فراهم گردیده، به سه دروغ پرداخته می شود که کارآفرینان دائما به خوشان می گویند و به کسب و کار خود آسیب می رسانند.

دروغ کارآفرینان به خودشان حتما آن ها را از مسیر موفقیت دور می کند. ضرب المثلی است که می گویند بزرگ ترین دشمان کارآفرینان خودشان هستند چون ممکن است به خودشان دروغ بگویند. این دروغ‌ها ممکن است به شما کمک کنند شب را آسوده بخوابید ولی بی‌شک کمکی به کسب و کارتان نمی‌کنند.

کارآفرینان

زمانی که به مسیر پرمشقت کارآفرینی  پا می‌گذاریم، و به جرگه‌ی کارآفرینان می پیوندیم همه‌ی ما چالش‌های مشترکی را از سر می‌گذرانیم اما تنبلی ها یا آسوده خیالی‌های مشترکی هم به خود تلقین می‌کنیم تا کارها را به روزی دیگر موکول کنیم. خلاصه این‌که ما به خودمان دروغ می‌گوییم.

واقعیت این است که شما خبر ندارید که آیا با از راه رسیدن یک مشتری “حواس جمع”، او حاضر است به شما پول بیشتری بدهد و جمع‌آوری وجوه یا تامین مالی برای کسب و کارتان، با موفقیت انجام می‌شود یا خیر، و حتی نمی‌دانید که آیا رقیبی بزرگ‌تر از راه خواهد رسید که شما را از گردونه‌ی رقابت خارج سازد یا خیر. این سردرگمی در انتخاب راه درست، گریزناپذیر است و مبتلاهبه اکثر کارآفرینان است. اگر انتظار چیزی غیر از این را دارید، اصلاً نباید پیش از این برای راه‌اندازی کسب و کار تلاش می‌کردید. بعضی موقع‌ها نیاز است تا با انگیختن حسی مشترک، شور و اشتیاق را در کسی تقویت کرد.

بی‌شک، اعتقاد به آینده، هیچ مشکلی ندارد ولی بسیار مهم است که ما تشخیص دهیم چه زمانی در راستای مدیریت خودمان، به خود استراحت بدهیم. این‌ها بزرگ‌ترین راحت‌طلبی‌هایی هستند که من با خودم مطرح می‌کنم. شاید به شما و دیگر کارآفرینان هم ربط داشته باشد:

دروغ کارآفرینان به خودشان ۱. من کار را در هواپیما/ تعطیلات/ وقت‌های مرده و خالی، انجام خواهم داد.

همیشه کار بیشتری برای انجام دادن هست: فرستادن یک رایانامه‌ی دیگر، کامل‌تر کردن یک چیز ناقص دیگر، و برطرف کردن اشکالی دیگر. همان‌گونه که به تازگی نوشته‌ام، یک چالش عمده، این فرصت را به ما می‌دهد که از مهلکه فرار کنیم. دومین بخش این چالش چیست؟ بگذاریم دیگران اجازه‌ی این فرار را به من بدهند.

فرض ما این است که ما کارمان را در هواپیما یا در طی سفر انجام می‌دهیم، بنابراین کارمان را به همین به اصطلاح وقت‌های آزاد، موکول می‌کنیم و قول‌هایی می‌دهیم که ممکن است نتوانیم به آنها عمل کنیم. معمولاً یکی از این دو حالت رخ خواهد داد: وقتی می‌فهمید که چقدر خسته‌اید، عملاً بی‌خیال همه‌چیز می‌شوید ولی عذاب وجدان ناشی از عمل نکردن به قول‌های‌تان همراه‌تان است. یا اینکه کلی به خودتان استرس می‌دهید و کار را با سفر در هم می‌آمیزید، در نتیجه نه واقعاً استراحتی کرده‌اید و نه احتمالاً به دلیل خستگی، بهترین عملکردتان را در کارتان داشته‌اید. برخی مواقع تلاش برای انجام همزمان دو چیز، عملاً به شکست شما در هر دو کار می‌انجامد.

دروغ کارآفرینان به خودشان ۲. من تمام شب را بیدار خواهم ماند/ از وعده‌های غذای امروز هم می‌گذرم چون این راه تمام کردن این کار است.

کارآفرینان با شما موافق‌اند که گذشتن از خواب شب یا صرف تمام وقت روز برای انجام یک کار بدون خوردن غذا، کلید موفقیت است—حتی یکی دو استارت‌آپ یا شرکت نوبنیاد هم بر اساس این ایده شکل گرفته‌اند. چیزهایی را باید قربانی کرد (من خودم چنین چیزی را تجربه کرده‌ام)، ولی هیچ ارتباطی واقعی میان محروم کردن بدنتان از نیازهایش و ایجاد یک استارت آپ میلیاردی وجود ندارد. در واقع با این کار، شما بیشتر دارید خودتان را از پا درمی آورید. فشار آوردن به خود آن هم فراتر از محدودیت‌هایی که دارید، قصور نیست بلکه تخریب، تضعیف، و آسیب‌رسانی ساختاری تلقی می‌شود.

در نظر داشته باشید اگر شما با موفقیت به هدف جمع‌آوری وجوه یل تامین مالی/جذب پول/کاربران دست یابید، پس از آن اهداف دیگری خواهید داشت و هم‌چنین یک کسب وکار حتی چیزی بیشتر از این‌ها از شما می‌طلبد. می‌دانم که بسیاری از کارآفرینانی که پیش از دست‌یابی به اهداف اولیه خود، دچار رخوت و خستگی می‌شوند، در پیگیری کل هدف‌شان که پیشروی به سوی جلو بود، شکست می‌خورند. ما اغلب سخت‌تر از آن چیزی که باید، کار می‌کنیم چرا که می‌خواهیم حس کنیم کار را با چیرگی تمام به انجام رسانده‌ایم- و این احساس از اثری که می‌گذارد، مهم‌تر است. میان “دخل کاری را آوردن” و “دخل خود را آوردن” تفاوت وجود دارد.

دروغ کارآفرینان به خودشان ۳. من فقط یک بار دیگر با این مشتری “مسئله‌دار” کار خواهم کرد

به خودتان دروغ نگویید. پول، دل‌سوزی، یا حتی مسائل روز جامعه، ما را وادار می‌کند که با یک مشتری که آزارمان می‌دهد دوباره کار کنیم. زمانی که فرصت دیگری می‌یابیم تا با این مشتری کار کنیم، تمایل داریم همه‌ی مسائلی را که در گذشته باعث رنجش ما می‌شد، فراموش کنیم – مانند پدر و مادرانی که تصمیم می‌گیرند بچه دیگری داشته باشند. این وضعیت تنها تا زمانی ادامه دارد که دوباره در موقعیتی مشابه گذشته به دام می‌افتید و با خود می‌گویید، “آه، به خاطر همین چیزها بود که قسم خوردم هرگز با این‌ها کار نکنم.”

فرض کنید مشتری (یا مشتریان) بهتری پیدا کردید تا آنها را جایگزین مشتریان مسئله‌دار پیشین کنید. ترس ما ناشی از یک چرخه‌ی برکت و قحطی هست: همه مشتریان خود را حفظ کنید، چرا که شما نمی‌دانید چه زمانی مشتری دیگری خواهید یافت! در حقیقت ما تا زمانی که با ناکارآمدی، همه‌ی وقت خود را صرف ارائه خدمات به مشتریانی می‌کنیم که تناسبی با ما ندارند، مشتری جدید و باکیفیتی نخواهیم یافت.

No Comments

Post a Comment

Comment
Name
Email
Website