آیا می دانستید افراد بسیار موفق در ۲۵ سالگی چه میکردند؟
بعضی از افراد که بعدها تبدیل به افراد بسیار موفق میشوند از سنین پایین میدانند میخواهند چهکار کنند و به گونهای خستگیناپذیر تمرکزشان را روی آن میگذارند. بعضیدیگر در قالب یک کارآفرین نقش خود را ایفا می کنند، خودشان را دگرگون میکنند، شغلها و صنعتها را عوض میکنند، و مدام امتحان میکنند تا بالاخره کاری پیدا کنند که جواب دهد. در ادامه افراد بسیار موفق را معرفی میکنیم که مسیرشان برای رسیدن به موفقیت هموار نبود و حالا میدرخشند. با تدسا همراه باشید.
۱.لوید بلنکفین، وکیلی غمگین بود.
بلنکفین مسیر عادی را به سمت تأمین مالی طی نکرد. او در واقع به عنوان یک وکیل کارش را شروع کرد. او مدرک وکالتش را در ۲۴ سالگی از هاروارد گرفت، سپس به عنوان عضوی از دفتر وکالت داناوان لژور مشغول به کار شد.
در آن زمان، او یک سیگاری افراطی و قمارباز تفننی بود. به رغم اینکه در مسیر رسیدن به شراکت دفتر وکالت بود، تصمیمگرفت به بانکداری سرمایهگذاری (تأمینسرمایه) تغییر جهت دهد و در ۲۷ سالگی به جِی آرون بپیوندد.
۲.رالف لورن در بروکس برادرز، دستیار فروش بود.
او با نام رالف لیفشیتز در برونکس نیویورک به دنیا آمد اما در ۱۵ سالگی نامش را تغییر داد. او در کالج بارچ، کسب و کار خواند بعد از دانشآموختگی به ارتش پیوست. در ۲۴ سالگی برای کار به بروکس برادرز رفت.
لورن در ۲۶ سالگی تصمیم گرفت کروات پهن مدل اروپایی را طراحی کند، که در نهایت به فرصتی برای همکاری او با نیمان مارکوس منجر شد. سال بعد، او برند “پولو” را روانهی بازار کرد.
۳.ماریسا میر تازه کارش را به عنوان بیستمین کارمند گوگل شروع کرده بود.
میر در ۲۴ سالگی، بیستمین کارمند گوگل و نخستین مهندس خانم شرکت بود. او قبل از گرفتن شغل فعلیاش به عنوان مدیرعامل یاهو، ۱۳ سال در گوگل ماند.
آن وقتها گوگل محیطهای تجملی الانش را نداشت، میر در مصاحبهای گفته است: “در طول مصاحبههایم در آوریل ۱۹۹۹، گوگل یک شرکت هفت نفری بود. من رسیدم و پشت یک میز پینگپنگ که در واقع میز کنفرانس شرکت هم بود، مصاحبه شدم، و این درست زمانی بود که آنها دربارهی ریسک پول سرمایهگذاران مذاکره میکردند، بنابراین لری و سرجی بعد از مصاحبهام رفتند و کل دفتر کار را با خودشان بردند.”
۴.فیسبوک مارک زاکربرگ برای نخستین بار موجودی مثبت داشت و به ۳۰۰ میلیون کاربر رسید
زاکربرگ به مدت پنج سال روی فیسبوکاش سخت کار میکرد تا به سن ۲۵ سالگی رسید. در آن سال _۲۰۰۹_ موجودی شرکتاش برای نخستین بار مثبت شد و کاربرانش بالای ۳۰۰ میلیون رفت. او در آن زمان بسیار هیجانزده بود، ولی گفت این فقط شروعش است، و روی فیسبوکاش نوشت “ما فکر میکنیم این تازه شروع هدفمان در ارتباط دادن همه با هم است.”
سال بعد مجلهی تایم او را “شخص سال” نامید.
۵.اریک اشمیت جایگاه محکمی در علم رایانه میساخت
اشمیت ۶ سال، در دانشگاه یو سی برکلی، دورهی کارشناسی ارشد و دکتری را گذراند و در ۲۷ سالگی دانشآموخته شد. در طول این مدت در زمینهی شبکهسازی رایانهها و مدیریت توسعهی نرمافزار توزیعشده مشغول به کار بود.
او تابستانها در آزمایشگاههای مشهور زیراکس پارسی کار میکرد، و به ساخت رایانههای امروزی کمک میکرد. آنجا، موسس سان مایکروسیستمز را ملاقاتکرد، و نخستین شغل شرکتیاش را گرفت.
او در سالهای اول برنامهنویسیاش میگفت: “ما شبها نمیخوابیم چون سرعت رایانهها در شب بیشتر است.”
۶.هاوارد شولتز، مدیرعامل استارباکس، کار را حتی با کسب و کار قهوه شروع نکرد؛ او فروشندهی زیراکس بود.
شولتز پس از دانشآموختگی از دانشگاه میشیگان شمالی، به عنوان فروشندهی شرکت زیراکس مشغول به کار شد. موفقیت او در آنجا سبب شد که در۲۶ سالگی در شرکت سوئدی به نام هامرپلاست استخدامشود که دستگاههای قهوهساز میساختند.
در هنگام کار برای این شرکت، با نخستین فروشهای استارباکس در سیاتل مواجه شد و در ۲۹ سالگی تصمیمگرفت به این شرکت بپیوندد.
شولتز وقتی در زیراکس کار میکرد، در کتاب “قلبت را به سویش جاری کن” نوشت: “من اینجا بیشتر از کالج دربارهی دنیای حرفه و کسب وکار آموختم. آنها به من در زمینهی فروش، بازاریابی، و مهارتهای ارائه آموزش دادند، و من با احساس اعتماد به نفس خوبی کار میکردم. زیراکس یک شرکت با اصالت بود و وقتی میگفتم کارفرمایم چه کسی است خیلی مورد احترام بودم… ولی هیچوقت نمیتوانم بگویم که کوچکترین اشتیاقی به واژهپردازها داشتم.”
۷.جیکی رولینگ با ایدهی مجموعههای هریپاتر در قطار بود.
رولینگ وقتی ایدهی هریپاتر در مسیر سفری چهار ساعته با قطاری در۱۹۹۰ به ذهنش رسید، ۲۵ ساله بود. او نوشتن نخستین کتاباش را همان شب شروعکرد، ولی در واقع تمامکردن آن چند سال زمان برد. رولینگ وقتی منشی دفتر لندن سازمان عفو بینالملل بود، به خاطر رویاپردازیهای روزانهی بیش از حدش دربارهی هریپاتر اخراج شد، حق سنواتاش در چند سال آینده به او در تمرکز روی نوشتنش کمک کرد.
در طول این سالها، او ازدواج کرد، دختردار شد، جدا شد، و قبل از اتمام نهایی کتابش در ۱۹۹۵ دچار افسردگی بالینی شد. هری پاتر در ۱۹۹۷ منتشر شد.
۸.وارن بافِت یک کارگزار سرمایهگذاری در اوماها بود.
بافِت در اوایل ۲۰ سالگیاش در شرکت بافِت فالک در اوماها به عنوان کارگزار سرمایهگذاری مشغول به کار شد. در ۲۶ سالگی به عنوان تحلیلگر اوراق بهادار به نیویورک رفت. در آن سال او شرکت شراکتی بافِت در اوماها را تأسیسکرد.
بافِت به اِن بیسی گفت نیویورک جای او نبود. “بعضی جاها چشمانداز آدم خیلی آسان از دست میرود. اما من فکر میکنم در جایی مثل اوماها حفظ چشمانداز بسیار آسان است.”
۹.برد اسمیت، مدیرعامل اینتوئیت، در ۱۹۸۰ عضوی از “جنگهای کولا” بود.
اسمیت بعد از دانشآموختگی از دانشگاه مارشال، به گروه تولید پپسی پیوست تا مدیر فروشی شود با یک هدف: نابودکردن رقیبش کوکاکولا.
اسمیت در لینکدینش نوشته بود: “روزهای اولم در جنگهای کولا درسهای رهبری زیادی به من آموخت که تاکنون آنها را به خاطر دارم.”
اسمیت شغلهای مختلفش در بخشهای فروش، بازاریابی و مدیریت پپسی را به پایان رساند. او در فوریهی ۲۰۰۳ به عنوان معاون و مدیرکل شرکت شبکهی توسعهدهندگان به اینتوئیت در پلانوی تگزاس پیوست.
۱۰.ریچارد لوئی، مجری اِم اِس اِن بیسی، قبل از حرفهی خبرنگاریاش، در صنعت فناوری سیلیکانولی کار میکرد.
پیش از آنکه سیلیکانولی، کانون فناوری شناخته شدهای برای دنیا شود، دههی ۱۹۹۰، لوئی در آنجا با چند کسب و کار جدید فناوری کار میکرد. تقریبا در همین زمان، با همکاری یک دانشآموختهی دانشگاه میشیگان توانست نخستین سامانهی پرداخت بانک محور را در سیتی بانک پیادهسازی کند، که به خاطر آن حق ثبت پتنت دریافتکرد.
لوئی قبل از آن که در ۲۰۱۰ به اِم اِس اِن بیسی بپیوندد، ۵ سال در سی اِن اِن کار میکرد و قبل از آن در کانال نیواِیشیا بود.